۱۳۸۸ مهر ۵, یکشنبه

آگهی 5 مهر

 


فرزندم رجب


 


دارم می‌روم جلوی دانشگاه


نمی‌خواهم شعار بدهم، می‌خواهم کتاب بخرم


 


قربان تو؛ مادر رجب

۱۳۸۸ مهر ۲, پنجشنبه

۱۳۸۸ شهریور ۳۰, دوشنبه

آگهی 30 شهریور

 


فرزندم رجب


 


چیزی بگو حرفی بزن که آینه خسته نشه از بی‌کسی


 


قربان تو؛ مادر رجب

۱۳۸۸ شهریور ۲۵, چهارشنبه

آگهي 25 شهريور

 


فرزندم رجب


 


خيلي دقت كن


كاري نكني كه دوباره دپرس شوي ننه.


 


قربان تو؛ مادر رجب

۱۳۸۸ شهریور ۲۱, شنبه

۱۳۸۸ شهریور ۱۷, سه‌شنبه

۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

آگهی 15 شهریور

 


فرزندم رجب


 


آن شعری که زیر لب داشتی زمزمه می‌کردی، کدام بود؟


 


قربان تو؛ مادر رجب

۱۳۸۸ شهریور ۱۱, چهارشنبه

آگهی 12 شهریور

 


فرزندم رجب


 


از این‌ور تریلی پول و طلا می‌رود بیرون


از اون‌ور کشتی دزدهای دریایی می‌آید داخل ننه.


اصلا معلوم است جریان چیست مادر؟


 


قربان تو؛ مادر رجب

۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سه‌شنبه

آگهی 10 شهریور

 


فرزندم رجب


 


قطبی قطبی که می‌گفتند همین بود؟


از این فوتبال چشمم آب نمی‌خورد ننه.


 


قربان تو؛ مادر رجب