فرزندم رجب
دارم میروم جلوی دانشگاه
نمیخواهم شعار بدهم، میخواهم کتاب بخرم
قربان تو؛ مادر رجب
فرزندم رجب
دارم میروم جلوی دانشگاه
نمیخواهم شعار بدهم، میخواهم کتاب بخرم
قربان تو؛ مادر رجب
فرزندم رجب
باران هم آمد
تو نیامدی
قربان توِ؛ مادر رجب
فرزندم رجب
چیزی بگو حرفی بزن که آینه خسته نشه از بیکسی
قربان تو؛ مادر رجب
فرزندم رجب
خيلي دقت كن
كاري نكني كه دوباره دپرس شوي ننه.
قربان تو؛ مادر رجب
فرزندم رجب
خونهی باهار کدوم وره؟
قربان تو؛ مادر رجب
فرزندم رجب
تو که نیستی، هر شبم احیاست
قربان تو؛ مادر رجب
فرزندم رجب
آن شعری که زیر لب داشتی زمزمه میکردی، کدام بود؟
قربان تو؛ مادر رجب
فرزندم رجب
از اینور تریلی پول و طلا میرود بیرون
از اونور کشتی دزدهای دریایی میآید داخل ننه.
اصلا معلوم است جریان چیست مادر؟
قربان تو؛ مادر رجب
فرزندم رجب
قطبی قطبی که میگفتند همین بود؟
از این فوتبال چشمم آب نمیخورد ننه.
قربان تو؛ مادر رجب