آه از این زشتان که مه رو می نمایند از نقاب/ از درون سو کاهتاب و از برون سو ماهتاب چنگ دجال از درون و رنگ ابدال از برون/ دام دزدان در ضمیر و رمز شاهان در خطاب
سلام ننه فکر کنم این بود:"در بند اما سبز" سبز ماندم سبز خواهم ماند .تازمین دارم ,تا زمین پیداست/تا صنوبر هست_یا به قولشاعر کاشان شقایق هست-تا صدایت میتوانم زد.تا یکی در کوچه میخواند./تا کسی یاد ترا -در ایینه کوچک وهر چه محو خاطراتش- محفوظ میدارد /تا ترا دارم -ای همیشه در دلم بیدار-سبز خواهم ماند/در سکوت 56,682 یا در غریو وازدحام 350,در هر جا.../در حریم منع وبند-یا بازجویی و چون و چند-در ان گرانی لبخند,سبز ماندم ,سبز خواهم ماند/خسته بودم درد بودم,بغض کردم گاه,گریه هایم را فرو خوردم .../اما با امیدت -ای دل امیدوارم گرم از تو-سبز خواهم ماند. "مسعود بهنود" این نبود ننه؟؟
آه اگر آزادی سرودی می خواند کوچک همچون گلوگاه پرنده ای هیچ کجا دیواری فرو ریخته برجای نمی ماند سالیان بسیاری نمی بایست دریافتی را که هر ویرانه نشان از غیاب انسانی است که حضور انسان آبادانی است آه اگر آزادی سرودی می خواند کوچک کوچکتر حتی از گلوگاه یکی پرنده!
ننه رجب‘هرچی خواستم شعر و ادب نثار کنم دیدم همه کردن ‘ قلمت رو که میخونم بی قلم میشم زن ‘ چه کردی با این دل من که اینجور اسیرت شده ننه ‘عاشقت شدم ‘ عاشقم کردی ننه رجب!از رجب بپرس یه بابای پیر نمی خواد تو این بی کسی؟
درویشی مستجاب الدعوه در بغداد پدید آمد.حجاج یوسف(از سفاک ترین حاکمان بنی امیه)را خبر کردند،بخواندش و گفت:دعای خیری بر من کن.گفت:خدایا جانش بستان. گفت:از بهر خدای این چه دعاست؟گفت:این دعای خیرست تو را و جمله مسلمانان را ای زبردست زیردست آزار گرم تا کی بماند این بازار
به چه کار آیدت جهانداری مردنت به که مردم آزاری گلستان سعدی
ننه شعر شاعري ول كن دره تو ولايت ما(قم) يه اتفاقايي ميفته انشاالله تصميم گرفته اند رئس فتنه ها آقاي (.....)را از بين ببرند مادر ولي مادر اگر شود چه شود!!!!!
سلام ننه ... شنیدم قاضی پروندتون رو عوض کردن .... یعنی امیدوار باشم که دوباره توی روزنومه ببینمت!!! یه سری بهم بزن ... سری دوم مکاتب فکری مختلف رو نوشتم!!!!! راستی ننه شبهای قدر کهبرای رجب دعا میکنی، برای منم دعا کن، فکر کن منم مثل بچه اتم! دعای مادرا خوب مستجاب میشه
سلام ننه . اگه حافظ ناراحت نشه فکر کنم شعر این بود: روز "شرق" و "اعتماد ملی" یاد باد یاد باد آن روزگاران یاد باد کامم از توقیف شرق چون زهر گشت اعتماد ملی مان یاد باد گرچه توقیف چیان فارغند از (...) از من ایشان را هزاران پند باد مبتلا گشته است در بند اوین کوشش محمد قوچانی یاد باد درد یاران بعد از این ناگفته ماند ای دریغا دردداران یاد باد
واعظان کین جلوه بر محراب و منبر میکنند.....چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس....توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند گوییا باور نمی دارند روز داوری.................کین همه قلب و دغل در کار داور میکنند
این شعر از حکیم فردوسی است ننه انقدر افسوس خوردم وقتی این شعر رو خوندم...
در این خاک زرخیز ایـــــــــــران زمین نبودند جز مردمـــــــــــــــی پاک دین همه دینــــــــــشان مردی و داد بود وز آن کشـــــــــــــــور آزاد و آباد بود چو مهر و وفا بود خود کیشـــــشان گنه بود آزار کس پیشـــــــــــــشان همه بنده ناب یــــــــــــزدان پــــــاک همه دل پر از مهر این آب و خـــــاک پــــــــدر در پـــــــدر آریـــــــــایی نژاد ز پشت فریدون نیکـــــــــــــــــــو نهاد بزرگی به مردی و فرهنـــــــــــگ بود گـــدایی در این بوم و بر ننــــــگ بود کـــجا رفت آن دانـــــش و هـوش ما که شد مهر میهن فرامـــــــــوش ما که انداخت آتش در این بوستـــــــان کز آن سوخت جان و دل دوستـــــان چه کردیم کین گونه گشتیـــم خوار؟ خرد را فکنــــــــــــــدیم این سان زکار نبود این چنین کشــــــــــــور و دین ما کجــــــــا رفــــــت آییـــــن دیرین مـا؟ به یزدان که این کشــــــــــور آباد بود همـــــــه جــــــــای مـــردان آزاد بود در این کشــــــــور آزادگی ارز داشت کشــــــــاورز خود خانه و مرز داشت گرانمــــــــــــــایه بود آنکه بودی دبـیر گرامی بد آنکس که بـــــــــــودی دلیر نه دشـمن در این بوم و بر لانه داشت نه بیگانه جایی در این خانــه داشــت از آنروز دشـمن بمــــــــا چــیره گشت که ما را روان و خرد تیـــــره گشـــــت از آنروز این خـــــــانه ویـــــــــرانه شد که نان آورش مــــــــرد بیــــــگانه شد چو ناکــــــس به ده کدخـــــــدایی کند کشـــــــــــــــاورز بـــاید گــــــدایی کند به یــــــــــــزدان که گر ما خرد داشتیم کجـــــــا این سر انجــــــام بد داشتیم؟ بســـــــــــــوزد در آتش گرت جان و تن به از زنـــــــدگی کــــردن و زیســـــــتن اگر مایه زنــــــدگی بنــــــــــدگی است دو صــــد بار مردن به از زنـــدگی است بیــــــا تا بکوشیــم و جـــــــــــنگ آوریم برون ســــــــر از این بار ننــــــــگ آوریم
دستهایم را در باغچه میکارم سبز خواهم شد میدانم،میدانم،میدانم. ------------------------------------ ای دوست،ای برادر،ای همخون وقتی به ماه رسیدی تاریخ قتل عام گلها رابنویس. ------------------------------------------ وقتی که زندگی من دیگر چیزی نبود بجز تیک تاک ساعت دیواری دریافتم،باید،باید،باید دیوانه وار دوست بدارم. ----------------------------------------- ما هر چه را که باید از دست داده باشیم،از دست داده ایم ما بی چراغ به راه افتادیم چقدر باید پرداخت؟ ----------------------------------------- ابرهای تیره همیشه پیغمبران آیه های تازه تطهیرند و در شهادت یک شمع راز منوری است که آن را آن آخرین و کشیده ترین شعله خوب میداند. -------------------------------------- نگاه کن که در اینجا چگونه جان آنکسی که با کلام سخن گفت با نگاه نواخت و با نوازش از رمیدن آرمید به تیرهای توهم مصلوب گشته است. ----------------------------------------- ستاره های مقوایی عزیز وقتی در آسمان دروغ وزیدن میگیرد دیگر چگونه میشود به سوره های رسولان سرشکسته پناه آورد؟ ------------------------------------------- همیشه پیش از آنکه فکر کنی،اتفاق می افتد. ---------------------------------------------------------- تمامی شعرها از(فروغ فرخزاد) عزیز،عزیز،بزرگ،بزرگ. ----------------------------------------------------------- بازم بگم یا بسه؟
کوچه ها باریکند، دکونها بستست
پاسخحذفخونه ها تاریکند، تاقها شکستست
از صدا افتاده تار و کمونچه
مرده میبرند کوچه به کوچه
نگاه کن مرده ها به مرده نمیرن
حتی به شمع جون سپرده نمیرن
شکل فانوسین که اگه خاموشه
واسه نفت نیست هنوز یه عالم نفت توشه
بر سردر کاروانسرایی تصویر زنی به گچ کشیدند
پاسخحذفاصحاب عمایم این خبر را از مخبر صادقی شنیدند...
شعر از : جلال آل احمد ورژن 2009؛ متولد مشهد
راستی ننه، بسیار سپاس که ما رو از احوال جناب یعقوبی باخبر کردید...کمکم زبونم لال میخواستیم یک سری به پزشکی قانونی بزنیم...البته دوباره زبون لال...
پاسخحذفالا تا نشنوی مدح سخنگوی
پاسخحذفکه اندک مایه نفعی از تو دارد
که گر روزی مرادش برنیاری
دو صد چندان عیوبت برشمارد (سعدی)
الا=زنهار
مادر هی به مغزم میرسه که "و شب شط علیلی بود..." ولی دلم میگه "دل قوی دار، سحر نزدیک است"
پاسخحذفاگر جان را خدا دادهست
پاسخحذفچرا باید تو بستانی؟
مادر رجب خر عیسایی که من می شناسم کارش از اراده گذشته.اسنادش هم موجوده!
پاسخحذفخیلی بود آخه.کدومشو میگی؟سر اومد زمستون؟همراه شو عزیز؟یار دبستانی؟برادر بی قراره؟
پاسخحذفولی اینا رو بی خیال شو.چه خوشگل شدی امشب ...!
هینجوری:
پاسخحذفبنی آدم اعضای یک پیکر است
اسد جان دماغ چاوس خر است
چو عضوی به درد آورد روزگار
به ایشان دهم نقشه "خان"پست
تو کز محنت دیگران بی غمی
بدون یکی اینجا شبیه تو هست
زلایای سابق(آل احمد امروز)
باز هم همینجوری:
پاسخحذفادب مرد به ز دولت اوست
آن بزرگمرد بگفت و سخنش نیکوست
این یکی گرچه از ادب نبرده او بویی
چونکه نادان است پس چه حاجتی بر اوست؟
تقاری بشکند ماستی بریزد
پاسخحذفجهان گردد به کام کاسه لیسان
ننه رجب!
پاسخحذفآن شعر این بود : فردا که بهار آید آزاد و رها هستیم ....
ننه دلمون خون شده ، تو برامون شعر بخون !
در این درگـَه که گـَه کـَه کُه شود، کُه کـَه
پاسخحذفمشو غره به امروزت که از فردا نی ای آگه
راستی ننه به نظرت اونهایی که باید عبرت بگیرن زمزمه هامون رو می شنوند؟
دلم گرفته از اين روزها دلم تنگ است!...
پاسخحذفمادر رجب!!!
پاسخحذفچرا مصرع بندی شعر جلال آل احمد ورژن 2009 را بهم زدی؟!!!
این یکی را هم بگیر و حالش را ببر!
در مـــــیـــــــر و وزیر و سلـطـان را بی وسیـلت مـگرد پیـرامـن
سگ و دربـان چـو یـافـتـنـد غریـب این گریبانـش گیر آن دامـن
(سعدی)
they do not care about us!
پاسخحذفراستی مادر تو هم می دانستی ما این همه شاعر و ادیب توانمند زن مرد داریم
پاسخحذفو خبر نداریم
خدا خیر حاج ضرغام دهد(خاک بر سر من!)
آه از این زشتان که مه رو می نمایند از نقاب/ از درون سو کاهتاب و از برون سو ماهتاب
پاسخحذفچنگ دجال از درون و رنگ ابدال از برون/ دام دزدان در ضمیر و رمز شاهان در خطاب
اندر دریـا نهنـگ بایـد بودن
پاسخحذفواندر صحرا پلنگ باید بودن
مردانه و سبــــــــــز رنگ باید بودن
ورنه به هزار ننگ باید بودن
"برادرم شفای باغچه را در انهدام باغچه میداند"
پاسخحذفنظر تو چیه ننه جون؟
پروردگارا
پاسخحذفگریه نکن
درست می شود...
"شمس لنگرودی"
شایدم این باشه ننه
پاسخحذف"آرام باش عزیز من آرام باش
حکایت دریاست زندگى
گاهى درخشش آفتاب، برق و بوى نمک، ترشح شادمانى
گاهى هم فرو مىرویم، چشمهاىمان را مىبندیم، همه جا تاریکى است،
آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون مىآوریم
و تلألوء آفتاب را مىبینیم
زیر بوتهئى از برف
که این دفعه
درست از جائى که تو دوست دارى طالع مىشود."
شمس لنگرودی
یه شب مهتاب/ماه می آید تو خواب....
پاسخحذفسلام ننه فکر کنم این بود:"در بند اما سبز" سبز ماندم سبز خواهم ماند .تازمین دارم ,تا زمین پیداست/تا صنوبر هست_یا به قولشاعر کاشان شقایق هست-تا صدایت میتوانم زد.تا یکی در کوچه میخواند./تا کسی یاد ترا -در ایینه کوچک وهر چه محو خاطراتش- محفوظ میدارد /تا ترا دارم -ای همیشه در دلم بیدار-سبز خواهم ماند/در سکوت 56,682 یا در غریو وازدحام 350,در هر جا.../در حریم منع وبند-یا بازجویی و چون و چند-در ان گرانی لبخند,سبز ماندم ,سبز خواهم ماند/خسته بودم درد بودم,بغض کردم گاه,گریه هایم را فرو خوردم .../اما با امیدت -ای دل امیدوارم گرم از تو-سبز خواهم ماند. "مسعود بهنود" این نبود ننه؟؟
پاسخحذفباراني ام , باراني ام , باراني از آتش
پاسخحذفيك روح بي پروا و سرگرداني از آتش
اين كوچه ها , ديوارها , اصلاً تمام شهر
سوزان و من محبوس در زنداني از آتش
اهل غزل بودم ، خدا يكجا جوابم كرد
با واژه اي ممنوع ، با انساني از آتش
بي شك سرم از توي لاكم در نمي آمد
بر پا نمي كردي اگر طو فاني از آتش
تا آمدي ، آتشفشاني سالها خاموش
بغضش شكست و بعد شد طغياني از آتش
كاري كه از دست شما هم بر نمي آمد
من بودم و در پيش رويم خواني ازآتش
اين روزها محكوم ِ اعدامم به جرم عشق
در انتظارم بشنوم ، فرماني از آتش
فرزندم دخو
پاسخحذفاگه مصرع بندی نداشت اما حقیقت که داشت!!!!!!!!!!!!
آه اگر آزادی سرودی می خواند
پاسخحذفکوچک
همچون گلوگاه پرنده ای
هیچ کجا دیواری فرو ریخته برجای نمی ماند
سالیان بسیاری نمی بایست
دریافتی را
که هر ویرانه نشان از غیاب انسانی است
که حضور انسان
آبادانی است
آه اگر آزادی سرودی می خواند
کوچک
کوچکتر حتی
از گلوگاه یکی پرنده!
"احمد شاملو"
دقت می کنم
پاسخحذفنقطه از سر خط:
...ببار ای بارون ببار...
بهرلیلی چو مجنون ببار ای بارون...
دوباره همینجوری:
پاسخحذفسر نکن در کار غیر که می زند بر دهنت
گر که کاردانی باز نما این گره از وطنت !
من شعرایی که توی مجلس خوندنو دارم از بر می کنم تا زیر لب زمزمه کنم
پاسخحذفاین خاک پدران است
پاسخحذفکه دست دگران است
ننه رجب‘هرچی خواستم شعر و ادب نثار کنم دیدم همه کردن ‘ قلمت رو که میخونم بی قلم میشم زن ‘ چه کردی با این دل من که اینجور اسیرت شده ننه ‘عاشقت شدم ‘ عاشقم کردی ننه رجب!از رجب بپرس یه بابای پیر نمی خواد تو این بی کسی؟
پاسخحذفسلام ننه جان ! ننه دلم برای روزنامه مون تنگ شده ننه ! چه کنم ؟! شما هم که جواب منو نمیدی ننه جان ! اعتماد ملی خونم هم که کم شده ننه جان !
پاسخحذفراستی شعره این نبود ننه :
نصر من الله و فتح قریب - مرگ بر این (بیپ) مردم فریب
ننه جون، اینم بخاطر اینکه ببینی طرفدارانت به زبانای بیشتری مسلطند . سلن دیون میگه که:
پاسخحذفs'il n'en restait qu'une, pour aller bravement, je serai c'elle la
اگه تنها یک نفر برای با شجاعت حرکت کردن باقی مانده باشد ، آن یکی من خواهم بود.
(البته ننه با ضمیر مونث میگه اما ما اینجا منظورمون کلیه)
ننه، ميخونه كه دوباره مي سازمت وطن، اگر چه با خشت جان خويش!!!
پاسخحذفها؟
نميخونه؟
ایرج! ... ایرج شیرین سخن!
پاسخحذفشکایت دخو از ایرج میرزا ... ببخشید! ... از جلال آل احمد!!!
سلام. ننه جان شما خیلی با معرفتی ها ما نیام پیشت شما نباید بیای نظر بدی راجع به طنز ما راستی خبر ان پیشنهاد ما را ندادی مادر جان؟؟؟؟
پاسخحذفچه کسی میگوید که گرانی اینجاست ؟
پاسخحذفدوره ارزانیست ...
چه شرافت ارزان , تن عریان ارزان
ودروغ از همه چیز ارزانتر ...
آبرو قیمت یک تکه نان...
و چه تخفیف بزرگی خورده ست , قیمت هر انسان ......
فرزندم رجب
پاسخحذفنمی دونم قسم حضرت ابوالفضلت رو قبول کنم یا دم خروس ات رو!
راستش دیگه واسه این نتونستم شعر بگم!مخ ام hang کرده بود
فرزندم رجب
پاسخحذفاینقدر پلو نخور!یکهو شیمیایی می شی ها!!!
فرزندم رجب
پاسخحذفیک عمری واسه ات غذاهای خوشمزه پختم و وقتی رفتی مدرسه شبها واسه ات دیکته گفتم.فکر می کنی منم بتونم وزیر بشم؟
فرزندم رجب
پاسخحذفحدس بزن اینبار دزدان دریایی چی دزدیدن!!!!!!!!!!!!!!
فرزندم دخو
پاسخحذفیادت نره با خودت سفیدآب ببری حموم!!!!!!!!!!!!
درویشی مستجاب الدعوه در بغداد پدید آمد.حجاج یوسف(از سفاک ترین حاکمان بنی امیه)را خبر کردند،بخواندش و گفت:دعای خیری بر من کن.گفت:خدایا جانش بستان.
پاسخحذفگفت:از بهر خدای این چه دعاست؟گفت:این دعای خیرست تو را و جمله مسلمانان را
ای زبردست زیردست آزار
گرم تا کی بماند این بازار
به چه کار آیدت جهانداری
مردنت به که مردم آزاری
گلستان سعدی
هفده شهرور روز ننگ تو
پاسخحذفهفده شهرور افتخار ما
تقدیم به تمام کسانی که در راه آزادی جان خود را از دست داده اند.
سام کایند آف مانستر ننه جون
پاسخحذفديروز به ياد تو و آن عشق دل انگيز (روزنامه اعتماد ملي)
پاسخحذفبر پيكر (ناقص) خود پيرهن سبز نمودم
درخت گردکان با این بزرگی .. درخت خربزه الله اکبر.... احسنت احسنت
پاسخحذفسلام... میان گشت و گذار بلاگی اتفاقی گذرم خورد به اینجا.خوش به حالم
پاسخحذف...
منو از یاد نبرید... من همون ایرانم...
ننه رجب دلت خوشه ها. انی که زیر لب زمزمه می کنیم شعر نیست ء بد و بیراهه.
پاسخحذفننه شعر شاعري ول كن دره تو ولايت ما(قم) يه اتفاقايي ميفته انشاالله تصميم گرفته اند رئس فتنه ها آقاي (.....)را از بين ببرند مادر
پاسخحذفولي مادر اگر شود چه شود!!!!!
از خون جوانان وطن لاله دمیده
پاسخحذفاز حرمت سرو قدشان سرو خمیده.......
داشتم از طرفای اندرزگاه رد میشدم یه صدایی شنیدم . برام آشنا اومد ننه !!
پاسخحذففکر کنم رجب و دو سه تا از هم سلولیاش بودن داشتند بلند میخوندند :
همین یک ذره امیدم اگه از ما بگیرن چی ؟!
تو دستت آرزوهامون بمونن یا بمیرن چی؟!
آخه این آسمون .......
چون داشتم رد میشدم بقیش رو نفهمیدم .
سلام ننه رجب!
پاسخحذفشعر این بود:
همراه شو عزیز تنها نمان به ره
کین درد مشترک هرگز جدا جدا
درمان نمی شود.
ننه من که داشتم می خوندم:
پاسخحذفهمراه شو عزيز/ تنها نمان به درد/ كاين درد مشترك/ هرگز جدا جدا، درمان نميشود........
در میخانه ببستند خدایا مپسند
پاسخحذفکه در خانه تزویر و ریا بگشایند
سلام ننه ... شنیدم قاضی پروندتون رو عوض کردن .... یعنی امیدوار باشم که دوباره توی روزنومه ببینمت!!! یه سری بهم بزن ... سری دوم مکاتب فکری مختلف رو نوشتم!!!!! راستی ننه شبهای قدر کهبرای رجب دعا میکنی، برای منم دعا کن، فکر کن منم مثل بچه اتم! دعای مادرا خوب مستجاب میشه
پاسخحذفسلام ننه . اگه حافظ ناراحت نشه فکر کنم شعر این بود:
پاسخحذفروز "شرق" و "اعتماد ملی" یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد
کامم از توقیف شرق چون زهر گشت
اعتماد ملی مان یاد باد
گرچه توقیف چیان فارغند از (...)
از من ایشان را هزاران پند باد
مبتلا گشته است در بند اوین
کوشش محمد قوچانی یاد باد
درد یاران بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا دردداران یاد باد
من آروم نگیرم
پاسخحذفاگر هم بمیرم
من ایستاده ام تا اصل خود را پس بگیرم...
شاید اینو زمزمه می کرد ننه جون! زمزمه ها هم سانسور میشن ننه، می دونی که...
نه خارم،نه خاشاک...زن و مرد بی باک
پاسخحذفتنم پاره پاره شد از ضربه های مرد صفاک
دستهایم را در باغچه می کارم
پاسخحذفسبز خواهد شد
می دانم
می دانم
ایرانی آزاده جهان چشم به راهست....ایران کهن در خطر افتاده خبر شو.......
پاسخحذفگفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
پاسخحذفچه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
فرزندم رجب
پاسخحذفننه این روزا هوا یه جورایی داره سرد میشه و مواظب باش نچایی !!!
اگه چاییدی بگو علتش این عوامل بیگانن که میخوان ما رو بچایونن !!!
واعظان کین جلوه بر محراب و منبر میکنند.....چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
پاسخحذفمشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس....توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
گوییا باور نمی دارند روز داوری.................کین همه قلب و دغل در کار داور میکنند
این شعر از حکیم فردوسی است
پاسخحذفننه انقدر افسوس خوردم وقتی این شعر رو خوندم...
در این خاک زرخیز ایـــــــــــران زمین
نبودند جز مردمـــــــــــــــی پاک دین
همه دینــــــــــشان مردی و داد بود
وز آن کشـــــــــــــــور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کیشـــــشان
گنه بود آزار کس پیشـــــــــــــشان
همه بنده ناب یــــــــــــزدان پــــــاک
همه دل پر از مهر این آب و خـــــاک
پــــــــدر در پـــــــدر آریـــــــــایی نژاد
ز پشت فریدون نیکـــــــــــــــــــو نهاد
بزرگی به مردی و فرهنـــــــــــگ بود
گـــدایی در این بوم و بر ننــــــگ بود
کـــجا رفت آن دانـــــش و هـوش ما
که شد مهر میهن فرامـــــــــوش ما
که انداخت آتش در این بوستـــــــان
کز آن سوخت جان و دل دوستـــــان
چه کردیم کین گونه گشتیـــم خوار؟
خرد را فکنــــــــــــــدیم این سان زکار
نبود این چنین کشــــــــــــور و دین ما
کجــــــــا رفــــــت آییـــــن دیرین مـا؟
به یزدان که این کشــــــــــور آباد بود
همـــــــه جــــــــای مـــردان آزاد بود
در این کشــــــــور آزادگی ارز داشت
کشــــــــاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمــــــــــــــایه بود آنکه بودی دبـیر
گرامی بد آنکس که بـــــــــــودی دلیر
نه دشـمن در این بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی در این خانــه داشــت
از آنروز دشـمن بمــــــــا چــیره گشت
که ما را روان و خرد تیـــــره گشـــــت
از آنروز این خـــــــانه ویـــــــــرانه شد
که نان آورش مــــــــرد بیــــــگانه شد
چو ناکــــــس به ده کدخـــــــدایی کند
کشـــــــــــــــاورز بـــاید گــــــدایی کند
به یــــــــــــزدان که گر ما خرد داشتیم
کجـــــــا این سر انجــــــام بد داشتیم؟
بســـــــــــــوزد در آتش گرت جان و تن
به از زنـــــــدگی کــــردن و زیســـــــتن
اگر مایه زنــــــدگی بنــــــــــدگی است
دو صــــد بار مردن به از زنـــدگی است
بیــــــا تا بکوشیــم و جـــــــــــنگ آوریم
برون ســــــــر از این بار ننــــــــگ آوریم
این بود:
پاسخحذفاگه یادش بـــــــــــره که وعده با من داره واااااااای واااااااااااای
من اگر بنشینم
پاسخحذفتو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه برمی خیزند
دستهایم را در باغچه میکارم
پاسخحذفسبز خواهم شد
میدانم،میدانم،میدانم.
------------------------------------
ای دوست،ای برادر،ای همخون
وقتی به ماه رسیدی
تاریخ قتل عام گلها رابنویس.
------------------------------------------
وقتی که زندگی من دیگر
چیزی نبود بجز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم،باید،باید،باید
دیوانه وار دوست بدارم.
-----------------------------------------
ما هر چه را که باید
از دست داده باشیم،از دست داده ایم
ما بی چراغ به راه افتادیم
چقدر باید پرداخت؟
-----------------------------------------
ابرهای تیره همیشه پیغمبران آیه های تازه تطهیرند
و در شهادت یک شمع
راز منوری است که آن را
آن آخرین و کشیده ترین شعله خوب میداند.
--------------------------------------
نگاه کن که در اینجا
چگونه جان آنکسی که با کلام سخن گفت
با نگاه نواخت
و با نوازش از رمیدن آرمید
به تیرهای توهم مصلوب گشته است.
-----------------------------------------
ستاره های مقوایی عزیز
وقتی در آسمان دروغ وزیدن میگیرد
دیگر چگونه میشود به سوره های رسولان سرشکسته پناه آورد؟
-------------------------------------------
همیشه پیش از آنکه فکر کنی،اتفاق می افتد.
----------------------------------------------------------
تمامی شعرها از(فروغ فرخزاد) عزیز،عزیز،بزرگ،بزرگ.
-----------------------------------------------------------
بازم بگم یا بسه؟
از فریب باغبان غافل مشو ای عندلیب
پاسخحذفپیش از این ما هم در این باغ آشیانی داشتیم!
سلام ننه رجب !
فقط میگم کات با ارزشه خدا بهت قوت بده ! یا علی