۱۳۸۸ شهریور ۳۰, دوشنبه

آگهی 30 شهریور

 


فرزندم رجب


 


چیزی بگو حرفی بزن که آینه خسته نشه از بی‌کسی


 


قربان تو؛ مادر رجب

۲۴ نظر:

  1. کجا بودی مادر
    نمی گویی می دزدندت می برندت تو توهمات!!!

    پاسخحذف
  2. راستش ننه گاهی به خاطر کارهای بشر از روی آینه خجالت میکشم.

    پاسخحذف
  3. غزل بگو به سادگی نه هق هق دلواپسی

    پاسخحذف
  4. سلام ننه .....یه جمله ی معروف میگه :"حرف هایی هست برای گفتن ,و حرف هایی برای نگفتن که تا زمانی که مخاطب خویش را نیابند هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی اورند...."ننه جون صبر کن.

    پاسخحذف
  5. مادر جان آینه خسته هست خیلی

    پاسخحذف
  6. من امیدم به شماست، ننه جون!
    خسته و دلزده از آینه هایم لیکن.
    آنکه با نقش نقاب
    عکس هر آینه را
    بابِ دل، رنگ کشید
    بی کسی را به هزاران فریاد
    با لب خنجر خون آشامش
    هدیه ی داغی تابستان کرد.

    پاسخحذف
  7. ننه جان شما ـآنوقت ها بچه بودی یادن تیسن. یک زمانی ابی این ها را می خواند که دلمان خوش باشد
    حالا از سر ناخوش بودن دلمان می خوانیمش...

    پاسخحذف
  8. ننه فکر می کردم حداقل یه رگه هایی از سفیدی داشته باشه.

    اما خوب مجتبی واحدی تو "آفتاب یزد" خوب جوابشو داده ننه.

    پاسخحذف
  9. delam bara etemad melli tangide....delam bara mousavio karoobi tangide....delam bara hame chi tangide....delam bara zadi tangide:(

    پاسخحذف
  10. تفنگت را زمین بگذار
    که من بیزارم از دیدار این خونبارِ ناهنجار
    تفنگِ دست تو یعنی زبان آتش و آهن
    من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان کن
    ندارم جز زبانِ دل -دلی لبریزِ مهر تو-
    تو ای با دوستی دشمن
    زبان آتش و آهن
    زبان خشم و خونریزی ست
    زبان قهر چنگیزی ست
    بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن، شاید
    فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید
    برادر! گر که می خوانی مرا، بنشین برادروار
    تفنگت را زمین بگذار
    تفنگت را زمین بگذار تا از جسم تو
    این دیو انسان کش برون آید
    تو از آیین انسانی چه می دانی؟
    اگر جان را خدا داده ست
    چرا باید تو بستانی؟
    چرا باید که با یک لحظه غفلت، این برادر را
    به خاک و خون بغلطانی؟
    گرفتم در همه احوال حق گویی و حق جویی
    و حق با توست
    ولی حق را -برادر جان-
    به زور این زبان نافهم آتشبار
    نباید جست…
    اگر این بار شد وجدان خواب آلوده ات بیدار
    تفنگت را زمین بگذار…
    (این شعر فریدون با اجرای شجریانو روزی 100بار گوش میدم مادر)

    پاسخحذف
  11. گفتنی ها کم نیست.....

    پاسخحذف
  12. تو نگران خستگی آیینه..
    من نگران نشکستن آیینه...

    پاسخحذف
  13. ننه گفتی چیز یاد تبلیغات چی توز افتادم لطفا برداشت سیاسی نکنید منظوری نداشتم ولی چیزهایی است ببخشید حرف هایی هست که نمی تونم بگم یا اگر بگم تو سانسورش می کنی یا اگه سانسور نکنی سانسورت می کنند یا اگر سانسورت نکنند زندانی ات می کنند و مجبور می شی از زندان وبلاگ را آپ کنی من چیزی نمی گم ولی می دونم آینه هم بی کس نمی مونه فقط خدا کنه خسته نشه.

    پاسخحذف
  14. سکوتم از رضایت نیست..
    دلم اهل شکایت نیست...

    پاسخحذف
  15. سلام.ممنون.من شمارو با چه نامی لینک کنم؟
    از ارتباط با شما خرسندم.
    من را اگز خواستید با :یا شیخ.لینک کنید

    پاسخحذف
  16. سازمان ملل یعنی سبزی خوردن مادر؟؟

    پاسخحذف
  17. تحلیل نظری چرند و پرند در خانه حاج عزت‌الله...

    کشف مناسبات میخو با ماکس وبر و یورگن هابرماس!
    .
    .
    .
    و در نیویورک چه رخ داد؟ ... اشتباه عجیب رییس جمهور!!!

    پاسخحذف
  18. وای ننه ,رجبو ول کن.اکبرو بگو...

    پاسخحذف
  19. وای گریمون هیچ خندمون هیچ تنها آوار تو مونده غیر از اون هیچ .

    پاسخحذف