سلام ننه .....یه جمله ی معروف میگه :"حرف هایی هست برای گفتن ,و حرف هایی برای نگفتن که تا زمانی که مخاطب خویش را نیابند هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی اورند...."ننه جون صبر کن.
من امیدم به شماست، ننه جون! خسته و دلزده از آینه هایم لیکن. آنکه با نقش نقاب عکس هر آینه را بابِ دل، رنگ کشید بی کسی را به هزاران فریاد با لب خنجر خون آشامش هدیه ی داغی تابستان کرد.
تفنگت را زمین بگذار که من بیزارم از دیدار این خونبارِ ناهنجار تفنگِ دست تو یعنی زبان آتش و آهن من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان کن ندارم جز زبانِ دل -دلی لبریزِ مهر تو- تو ای با دوستی دشمن زبان آتش و آهن زبان خشم و خونریزی ست زبان قهر چنگیزی ست بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن، شاید فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید برادر! گر که می خوانی مرا، بنشین برادروار تفنگت را زمین بگذار تفنگت را زمین بگذار تا از جسم تو این دیو انسان کش برون آید تو از آیین انسانی چه می دانی؟ اگر جان را خدا داده ست چرا باید تو بستانی؟ چرا باید که با یک لحظه غفلت، این برادر را به خاک و خون بغلطانی؟ گرفتم در همه احوال حق گویی و حق جویی و حق با توست ولی حق را -برادر جان- به زور این زبان نافهم آتشبار نباید جست… اگر این بار شد وجدان خواب آلوده ات بیدار تفنگت را زمین بگذار… (این شعر فریدون با اجرای شجریانو روزی 100بار گوش میدم مادر)
ننه گفتی چیز یاد تبلیغات چی توز افتادم لطفا برداشت سیاسی نکنید منظوری نداشتم ولی چیزهایی است ببخشید حرف هایی هست که نمی تونم بگم یا اگر بگم تو سانسورش می کنی یا اگه سانسور نکنی سانسورت می کنند یا اگر سانسورت نکنند زندانی ات می کنند و مجبور می شی از زندان وبلاگ را آپ کنی من چیزی نمی گم ولی می دونم آینه هم بی کس نمی مونه فقط خدا کنه خسته نشه.
کجا بودی مادر
پاسخحذفنمی گویی می دزدندت می برندت تو توهمات!!!
حرف زیاد است
پاسخحذفمقصد...
آینه خسته نشو
پاسخحذفراستش ننه گاهی به خاطر کارهای بشر از روی آینه خجالت میکشم.
پاسخحذفغزل بگو به سادگی نه هق هق دلواپسی
پاسخحذفسلام ننه .....یه جمله ی معروف میگه :"حرف هایی هست برای گفتن ,و حرف هایی برای نگفتن که تا زمانی که مخاطب خویش را نیابند هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی اورند...."ننه جون صبر کن.
پاسخحذفمادر جان آینه خسته هست خیلی
پاسخحذفآه ...
پاسخحذفمن امیدم به شماست، ننه جون!
پاسخحذفخسته و دلزده از آینه هایم لیکن.
آنکه با نقش نقاب
عکس هر آینه را
بابِ دل، رنگ کشید
بی کسی را به هزاران فریاد
با لب خنجر خون آشامش
هدیه ی داغی تابستان کرد.
ننه
پاسخحذفپرویز هم رفت
ننه جان شما ـآنوقت ها بچه بودی یادن تیسن. یک زمانی ابی این ها را می خواند که دلمان خوش باشد
پاسخحذفحالا از سر ناخوش بودن دلمان می خوانیمش...
ننه فکر می کردم حداقل یه رگه هایی از سفیدی داشته باشه.
پاسخحذفاما خوب مجتبی واحدی تو "آفتاب یزد" خوب جوابشو داده ننه.
delam bara etemad melli tangide....delam bara mousavio karoobi tangide....delam bara hame chi tangide....delam bara zadi tangide:(
پاسخحذفبله مادر همه اش خودم بود
پاسخحذفتفنگت را زمین بگذار
پاسخحذفکه من بیزارم از دیدار این خونبارِ ناهنجار
تفنگِ دست تو یعنی زبان آتش و آهن
من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان کن
ندارم جز زبانِ دل -دلی لبریزِ مهر تو-
تو ای با دوستی دشمن
زبان آتش و آهن
زبان خشم و خونریزی ست
زبان قهر چنگیزی ست
بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن، شاید
فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید
برادر! گر که می خوانی مرا، بنشین برادروار
تفنگت را زمین بگذار
تفنگت را زمین بگذار تا از جسم تو
این دیو انسان کش برون آید
تو از آیین انسانی چه می دانی؟
اگر جان را خدا داده ست
چرا باید تو بستانی؟
چرا باید که با یک لحظه غفلت، این برادر را
به خاک و خون بغلطانی؟
گرفتم در همه احوال حق گویی و حق جویی
و حق با توست
ولی حق را -برادر جان-
به زور این زبان نافهم آتشبار
نباید جست…
اگر این بار شد وجدان خواب آلوده ات بیدار
تفنگت را زمین بگذار…
(این شعر فریدون با اجرای شجریانو روزی 100بار گوش میدم مادر)
گفتنی ها کم نیست.....
پاسخحذفتو نگران خستگی آیینه..
پاسخحذفمن نگران نشکستن آیینه...
ننه گفتی چیز یاد تبلیغات چی توز افتادم لطفا برداشت سیاسی نکنید منظوری نداشتم ولی چیزهایی است ببخشید حرف هایی هست که نمی تونم بگم یا اگر بگم تو سانسورش می کنی یا اگه سانسور نکنی سانسورت می کنند یا اگر سانسورت نکنند زندانی ات می کنند و مجبور می شی از زندان وبلاگ را آپ کنی من چیزی نمی گم ولی می دونم آینه هم بی کس نمی مونه فقط خدا کنه خسته نشه.
پاسخحذفسکوتم از رضایت نیست..
پاسخحذفدلم اهل شکایت نیست...
سلام.ممنون.من شمارو با چه نامی لینک کنم؟
پاسخحذفاز ارتباط با شما خرسندم.
من را اگز خواستید با :یا شیخ.لینک کنید
سازمان ملل یعنی سبزی خوردن مادر؟؟
پاسخحذفتحلیل نظری چرند و پرند در خانه حاج عزتالله...
پاسخحذفکشف مناسبات میخو با ماکس وبر و یورگن هابرماس!
.
.
.
و در نیویورک چه رخ داد؟ ... اشتباه عجیب رییس جمهور!!!
وای ننه ,رجبو ول کن.اکبرو بگو...
پاسخحذفوای گریمون هیچ خندمون هیچ تنها آوار تو مونده غیر از اون هیچ .
پاسخحذف